سلام بچه ها خوبید . میگم خودم این شعررو نوشتم نظر بدید لطفاااا بزن باران دلم دگر طاقت ندارد دل بی کس من دگر یاری ندارد بزن باران هوایم را غم برداشت دلم را غم زده دگر شادی را برداشت بزن باران ؛ که دوری یار فراموش شود خیالش نماند ، دگر دور شود بزن باران مغزم پوکید از افکار لخته بسته خون هایم از حرفات بزن باران چشمانم گریه میخواد دلم را کمی آرامش میخواد بزن باران که آسمان دلگیر است خورشید اش پر زد و رفت بزن باران که پایان قصه است من مردم و غمم پایان نیافت بچه ها چطور بود؟؟ فقط بگم شکست

1 نفر پسندیده اند .

7 نظر ارسال شده

0 نفر پسندیده اند .

5 نظر ارسال شده

0 نفر پسندیده اند .

1 نظر ارسال شده

0 نفر پسندیده اند .

1 نظر ارسال شده

0 نفر پسندیده اند .

5 نظر ارسال شده

0 نفر پسندیده اند .

4 نظر ارسال شده

0 نفر پسندیده اند .

0 نظر ارسال شده

1 نفر پسندیده اند .

0 نظر ارسال شده

0 نفر پسندیده اند .

0 نظر ارسال شده

0 نفر پسندیده اند .

0 نظر ارسال شده

0 نفر پسندیده اند .

0 نظر ارسال شده